توجه به صحت رویدادهای تاریخی یکی از اصلی ترین دغدغه های طراحی صحنه تئاتر انگلستان تا جنگ جهانی اول بود. دغدغه ای که شاید بتوان تجسم آن را در آثار نمایشی هربرت بیربوم تری (Herbert Beerbohm Tree) (1917 – 1853) مشاهده کرد.
او در سال 1878، مدیریت تئاتر هایمارکت (Haymarket Theatre) را بر عهده گرفت و اندکی بعد مبادرت به ساخت تماشاخانه خود به نام علیاحضرت (Her Majesty) کرد. این تماشاخانه از طراحی شگفت انگیز و شکوه ویژه ای برخوردار بود و در نهایت در سال 1914 آغاز به کار کرد.
تولیدات نمایشی بیربوم تری در حالی ادامه یافت که بر حضور جزییات واقعی در آثار وی افزوده شد.
به عنوان مثال، او در صحنه نمایش رویای شب نیمه تابستان شکسپیر، از خرگوش های زنده و یک فرش پوشیده از چمن و گل های متعدد که می شد آنها را چید، استفاده کرد.
عکس قرمز قهوه ای نمایش رویای شب نیمه تابستان به کارگردانی بیربوم تری، تماشاخانه علیاحضرت، لندن، 1900. موزه ویکتوریا و آلبرت.
بسیاری از صحنه های این نمایش از پریان معلق و رویدادهای جادویی که در جنگل سرزمین پریان به وقوع می پیوست برخوردار بود و تغییر و جابجایی صحنه های متعدد نمایش، 45 دقیقه بر زمان آن افزوده بود.
رئالیسم دقیق اثر، از چنان جذابییتی برخوردار شد که بیش از 220 هزار تماشاگر را به سالن نمایش کشاند و باعث شد رکورد بیشترین تعداد اجرای نمایش های شکسپیر در لندن تا آن زمان شکسته شود.
شاید بتوان شناخته شده ترین اثر بیربوم تری را نمایش هنری هشتم دانست که در سال 1910 به روی صحنه رفت.
اگرچه نقاشی های دکور این نمایش را هارکر (Harker) انجام داد؛ با این حال نشانی از طراح صحنه اثر در دست نیست. زیرا بیربوم در صحنه پردازی هر نمایش دخالت می کرد و توصیه های باستان شناسانه پرسی مک کوئید (Percy Macquoid) (1925 – 1852) که برای وی طراحی نیز می کرد را مد نظر قرار می داد.
نمایش هنری هشتم، بیربوم تری، بازسازی تختگاه همپتون کورت (Hampton Court)، تماشاخانه علیاحضرت، 1910. انتشار تصویر با اجازه مجموعه تئاتر دانشگاه بریستول.
تری در پاسخ به منتقدان خود که اظهار می داشتند آثار وی به شدت به مناظر عظیم و باشکوه وابسته است گفت:
“تلاش برای نمایش هنری هشتم، فارغ از انگیزه های رئالیستی، می تواند متضمن یک شکست مطلق باشد.”
بدین ترتیب، تری در نمایش هنری هشتم، قریب به نیمی از نمایشنامه را حذف و اثر را در سه پرده چیدمان کرد.
نمایش هنری هشتم به موفقیتی بزرگ دست یافت و منتقدان در زمان اجرای اثر در نیویورک و سپس آغاز تورهای آن، تری را آغازگر مدرنیسم دانستند.
در اوایل قرن بیستم، طراحان صحنه بسیاری کشورها – همچون بیربوم تری – بر صحت رویدادها و وجزییات تاریخی در آثار خود تاکید می کردند.
هرچند بر خلاف نمایش های شکسپیری سرشار از جزییات تری، انگیزه ای قوی برای یافتن راهی به منظور صحنه پردازی نمایشنامه های معاصر وجود داشت.
در همین راستا، ویلیام پل (William Poel) (1934 – 1852) موثرترین پیشنهادات را ارائه کرد.
مهمترین کاری که وی در همین رابطه انجام داد، تغییراتی بود که در صحنه نمایش چشم در برابر چشم (Measure for Measure) که در سال 1893 در تماشاخانه رویالتی (Royalty Theatre) لندن به روی صحنه رفت به وجود آورد.
پل در این نمایش بر اساس تصاویر دوران ویکتوریا، یک تماشاخانه عمومی مربوط به عصر الیزابت را به صورت کامل بازسازی کرد.
بازسازی یک تماشاخانه دوران الیزابت، نمایش چشم در برابر چشم، تماشاخانه رویالتی لندن، 1893. موزه ویکتوریا و آلبرت.
در ایالات متحده، دیوید بلاسکو (David Belasco) (1931 – 1853) به واسطه توجه وسواس گونه بر بازسازی وقایع تاریخی و به کارگیری جزییات دقیق و واقعی در صحنه پردازی معاصر، مورد توجه قرار گرفت.
ویلفرد بوکلند (Wilfred Buckland) (1946 – 1866( و ارنست گراس (Ernest Gros) (1920 – 1890) طراحان اصلی آثار وی به شمار می آمدند.
گراس درباره روش کاری بلاسکو اظهار داشته است:
“زمانی که آقای بلاسکو نمایشنامه ای را برای اجرا انتخاب می کرد، آن را برای من می فرستاد. سپس تمام خواسته های خود را تشریح می کرد. من آزاد بودم تا پیشنهادات خود را مطرح کنم. این پیشنهادات شاید پذیرفته می شد، شاید نه… ما برای آماده کردن یک نمایش، شش تا هفت ماه زمان اختصاص می دادیم”.
بلاسکو در حوزه نورپردازی نمایش های خود که توسط لوئیس هارتمن (Louis Hartman) (1941 – 1877) انجام می شد نیز بسیار وسواس به خرج می داد.
گراس و هارتمن، بیش از 20 سال با بلاسکو همکاری کردند.
نمایش های مادام باترفلای (Madame Butterfly) (1900) و دختری از غرب طلایی (Girl of the Golden West) (1905) بلاسکو به واسطه لحظات خاص نورپردازی آنها مشهور شدند.
از جمله این لحظات می توان به طلوع آفتاب در سه دقیقه و غروب آفتاب در پنج دقیقه اشاره کرد.
دو اثر بلاسکو به دلیل طراحی صحنه خود از شهرت خاصی برخوردار شدند.
او در نمایش آسان ترین راه (The Easiest Way) نوشته یوجین والتر (Eugene Walter) (1941 – 1874) که در سال 1909 به روی صحنه رفت، اتاق پانسیونی کاغذ دیواری شده را به نمایش گذاشت که به داخل صحنه منتقل می شد.
بلاسکو در نمایش بانوی فرماندار (The Governor’s Lady) نوشته آلیس بردلی (Alice Bradly) که در سال 1912 اجرا شد، رستوران چایلدز (Childs) در نیویورک را با دقت تمام بر روی صحنه بازسازی کرد.
در زمان اجرای این نمایش، رستوران زنجیره ای چایلدز، هر روز مقداری غذا به منظور استفاده در صحنه به سالن تئاتر ارسال می کرد.
طراحی صحنه نمایش بانوی فرماندار اثر دیوید بلاسکو. تئاتر، پاریس، 1912.
ویکتورین ساردو (Victorian Sardou) (1906 – 1831) را باید مشهورترین کارگردان منتسب به جریان توجه به صحت رویدادهای تاریخی در فرانسه دانست.
او امروزه بیشتر به واسطه پرداختن به کمدی های گونه اتاق نشیمن و سایر گونه های عامیانه تئاتر شناخته می شود تا تولید نمایش های تاریخی. ساردو نمایشنامه های باشکوه تاریخی متعدد ستایش برانگیزی نوشت و آنها را کارگردانی کرد.
او فعالیت خود را در کنار شارل آنتوان کامبون (Charles Antoin Cambon) (1875 – 1802) که برای اپرای پاریس، سیرک المپیک (Cirque-Olympique)، کمدی فرانسز و تئاتر دلاپورته سنت مارتین (Theatre de la Porte-Saint-Martin) طراحی صحنه می کرد، آغاز کرد.
در حالی که کامبون نیز با دیگر طراح صحنه معروف تئاتر فرانسه، اچ آر فیلاستر (H. R. Philastre) (1863 – 1794) همکاری می کرد.
از جمله آثار کامبون می توان به طراحی صحنه نمایش وطن (Patrie) اثر ساردو که در سال 1868 به روی صحنه رفت اشاره کرد.
طراحی صحنه شارل کامبون برای نمایش وطن اثر ویکتورین ساردو، 1868. هنر تئاتر، یادداشت های ماهانه، شماره 3، پاریس، می 1901، صفحه مقابل 72، کتابخانه وایدنر، کتابخانه کالج هاروارد.