بروتالیست: یک معماری نمادین

سال ها انتظار یک فیلم حماسی درباره معماری را می کشید و ناگهان دو اثر پدیدار می شوند.

سال گذشته، افسانه نچسب فرانسیس فورد کاپولا، مگالوپولیس با با داستانی درباره یک معمار رویایی که در مواجهه با توطئه‌ها و مخالفت‌ های سیاسی تلاش می‌ کند تا پروژه ‌ای آرمانشهری را تحقق بخشد، اکران شد.

اکنون، بروتالیست با کارگردانی بردی کوربت، از راه می رسد.

 

 

در این فیلم یک معمار خیالی از وحشت جنگ جهانی دوم و کثافت فقر پس از جنگ ظاهر می شود تا در مواجهه با مصائب شخصی و چالش های بیرونی یک پروژه اتوپیایی را رقم بزند.

بروتالیست و مگالوپولیس، هردو فیلم‌ های بسیار متفاوتی هستند.

این دو فیلم در عین حال بسیار مشابه یک فیلم سوم – یک درام معماری تعیین ‌کننده – به نام سر چشمه شاه ویدور (1949) هستند که از رمان آین رند (1943) اقتباس شده است.

در این فیلم نیز در رویکردی مشابه، یک معمار خیالی برای تحقق یک پروژه اتوپیایی به مقابله با رقبای پست و اغواگر خود می پردازد.

الگو، کاملا واضح است: یک نابغه منحصر به فرد، یک رویای معماری و یک دنیای غیر آماده و سرشار از اذهان پست و حقیر.

پروژه جاه طلبانه بروتالیست هر دو مرد درگیر در آن را به مصرف می رسانند.

توث که در اثر ترومای جنگ ویران شده است، سرسخت و خودویرانگر است، با هروئین خوددرمانی می کند و گاه زنا می کند.

ون بورن نیز خوش تیپ و خوش اخلاق بوده و در عین حال، بیهوده، دمدمی مزاج و اهل فحشا است.

او از کار توث نه به واسطه خود طرح‌ ها، بلکه به دلیل تمجیدهای مد روزی که شیفته آن ها است تقدیر می کند.

اگرچه اشتیاق توث برای تحقق یک اثر بزرگ، «چیزی بی حد و حصر و چیزی جدید» است؛ اما او هیچ همدردی واقعی ای را بر نمی انگیزد.

توث که به زور شخصیت ون بورن به پروژه کشیده شده است، به طور مرگباری برای نقش یک کارگزار مناسب نیست و رابطه آن ها از همان اول مشخص است که محکوم به فناست.

در محافل معماری همگان در انتظار اکران بروتالیست به سر می بردند.

من خودم نیز مشتاقانه منتظر بودم تا به تماشای آن بنشینم دورانی که فیلم به تصویر می کشد عصر ضدروشنفکری است.

هنر و معماری توسط بادهای مخالف فرهنگی و شرایط اقتصادی ضربه خورده است.

در همین راستا به نظر می ‌رسد، فیلم بیانیه ‌ای بزرگ علیه تمام شرایط یاد شده است.

افزون بر این، به سبک معماری تحقیرآمیزی که موجی از ضدیت سیاسی را تجربه می ‌کرد، پایبند است.

مضامینی که بروتالیست را در بر می گیرند، نمی تواند سنگین تر از این باشد:

هولوکاست، هویت یهودی، رویای آمریکایی، تجربه مهاجرت و ماهیت هنر و زیبایی.

 

 

در ساختار فیلم می توان با جدیتی سازش ناپذیر روبرو شد.

این رویکرد را دست کم در زمان حداقل 3 ساعت و 35 دقیقه ای اثر و امتیاز فوق العاده ای که دنیل بلومبرگ به آن داده است مشاهده کرد.

هنگامی که فیلمی نظیر بروتالیست به معماری می پردازد، به وضوح باید درباره چیزی فراتر از آجر و ملات – یا بتن و سنگ تراش خورده –  صحبت کند.

توث در حال احداث چیزهایی است که از شر افراط گراهایی که سعی در کشتن او را داشتند، دوام آورده است.

همچنین از مزاحمان شروری که او را استثمار کرده و به وی تجاوز می کنند، جان سالم به در می برد.

این را می توان انتقام یک خردمند از بی خردان دانست.

در لحظه‌ ای که توث با معمار تجاری پرخروشی که ون بورن برای مراقبت از هزینه ‌ها آورده است، مواجه شده و به او توهین می‌ کند، همه چیز تقطیر می‌شود.

در سالن سینما این صحنه باعث خنده از ته دل تماشاگران شد که آن را می توان به حساب تشویق مخاطبان گذاشت.

این لحظه درست همان لحظه روحی روانی بود که مخاطب دوست داشت شاهد آن باشد.

زمانی که یک هنرمند مهندس ارزش ها در جای درست خود می نشاند.

این صحنه را می توان هسته جذابیت کل افسانه بروتالیست دانست.

برای اطمینان از این که ما مردم عادی می‌ توانیم با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم، هنرمند فیلم بروتالیست یک زیبایی‌ شناس نادر نیست.

مانند هاوارد روارک در سرچشمه، توث نابغه یک کارگر است.

درست همان طور که پاتریشیا نیل روارک، گری کوپر را در حال کار در معدن می یابد، ون بورن نیز توث را در حال بیل زدن زغال سنگ پیدا می کند.

 

 

او تخم مرغ نیست.

هنر او از درد سرچشمه می گیرد و وقتی او را نادیده می گیرند خشمگین می شود و همه چیز را به هم می ریزد.

برودی این احساس را با اجرایی مشابه یک آهن ربا می فروشد؛ درست به همان ترتیب که فلیسیتی جونز در نقش ارزبت نیز به طرز فوق العاده ای مورد تحسین قرار می گیرد.

توث می‌ گوید:

«ساختمان‌ های من برای تحمل … [فرسایش] خط ساحلی طراحی شده‌اند.»

او از داشتن یک «هسته سخت زیبایی» متحرک صحبت می کند، عبارتی که به نیمه دوم فیلم عنوان می دهد.

در همین راستا، جذابیت این همه حجم، استحکام و ماندگاری برای کارگردان را می توان به خوبی مشاهده کرد.

معماری در بروتالیست نمی ‌تواند سنگین‌تر، خاکی‌ تر و سنگی ‌تر از این باشد.

واگن ‌های ریلی زیر بار آن ها ناله می‌ کنند.

اما آیا معماری توث چیزی بیش از یک مجسمه غول پیکر است؟ آیا زندگی می تواند چیزی فراتر از تحمل باشد؟

این جاست که همه چیز کمی ناامید کننده می شود.

خلقت توث یک هالک تاریخی و بدون پنجره است.

زیباست؟

مهم نیست، چون بنای او تنها یک نماد است:

یک خلق جسورانه، سازش ناپذیر و گستاخانه که افراد کمی حول آن می ‌چرخند.

بنای او همان شی بزرگ و گنگی است که ما هستیم تا ریشه‌ های آن را از آن خود سازیم.

درست به همان ترتیب که – با وجود تمام ناکامی ‌های انسانی توث – تردیدی وجود ندارد که در کیهان اخلاقی فیلم، توث «زشت» قرار است همدردی کامل ما را برانگیزد و خلق او ما را به تکامل برساند.

توث قول می‌ دهد که درون پوسته‌ فاقد تزئیناتش، جلوه‌ های داخلی خارق‌ العاده ‌ای از نور و فضا را به نمایش بگذارد؛ اما این عناصر تنها به اجمال دیده می ‌شوند.

یکی از ماموریت هایی که او موظف است هرچه سریع تر به انجام برساند، تعبیه یک محراب مسیحی است که او را آزرده می سازد. به نظر می ‌رسد که این محراب کوچک، کل پروژه را در بر می‌گیرد که در نهایت توسط برجی که به وسیله یک صلیب به دو نیم شده دارای جلوه ‌های نوری ای می شود که شکلی از صلیب را ایجاد می کند.

برای عملکردهای دیگر چه اتفاقی می افتد؟

احتمالا حضور داشته باشند؛ اما تعداد زیادی از آن ها را نمی بینیم.

فیلم می ‌خواهد معماری توث را به شکلی معنوی به تصویر بکشد؛ اما بدون این که آن را به معنای واقعی کلمه دینی کند، موفق به انجام آن نمی شود.

ما احساس می کنیم ساختمانی که توث طراحی می کند چیزی بیش از یک ساختمان است؛ اما در نهایت کمتر است.

بنای او تنها یک ژست و یک نماد است.

ما دوست داریم شاهد پیروزی هنرمند باشیم؛ همان طور که دوست داریم پیروزی کاپیتان آمریکا را ببینیم؛

اما مشکل این رویکرد، هنر برای هنر این است که هرگونه احساس واقعی از آن چه توث با ساختمان خود انجام می دهد و چرا انجام می دهد را تسلیم می سازد.

پیام ظاهری فیلم آن است که معماری واقعاً مهم است:

مهم است، ماندگار است، باید با نگاهی به امر متعالی ساخته شود، نه با هدف نهایی.

بنابراین عجیب است که ساختمان واقعی که توث می‌ سازد، اهمیت اندکی می یابد.

در همین راستا، عوامل زیبایی شناختی فیلم – تفاوت میان موفقیت و شکست – هیچ گاه واقعا بررسی نمی شوند.

کاملاً طبیعی است که جهان معماری باید مشتاق بروتالیست باشد؛ در حالی که این حرفه در حال حاضر بی تفاوتی و تحقیر بسیاری را تجربه می کند.

با این حال، فیلم هر نقصی که داشته باشد، تماشای دو فیلم بزرگ و جذاب درباره معماری ذهنی در کمتر از یک سال واقعا فوق ‌العاده است.

در حالی که ممکن است این فیلم باعث ایجاد انگیزه در میان بروتالیست های سینما شود، من باور ندارم که این فیلم یک نمونه دارای معنا در حوزه معماری باشد.

بروتالیست تصویری از خلاقیت بیرونی است، نه درونی.

 

منبع: وبسایت دزن

24 ژانویه 2025

ویل وایلز

نویسنده طراحی و نویسنده چهار رمان

 

Loading

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *