همانطور که به پرده سینما چشم دوخته ام، یک اتاق کوچک با شمعی روشن میبینم که تختی باریک با روتختی سفید و یک مبلآن را پر کرده است. من از باال به این صحنه نگاه میکنم. گویی روی سقف هستم و حسی عجیب را تجربه میکنم. مردی روی مبل نشسته است. خسته به نظر میرسد. سرش را به عقب خم کرده، چشمانش را بسته و تفنگی در دست دارد. تصویر، به آرامی بر پرده نمایش سر میخورد و دو پیکر خونآلود، در قاب نمایان میشوند. به دلیل نقطه دید از باال، آباژور نارنجی سمت راست یک صفحه مدور نورانی بزرگ ایجاد کرده که به مستطیل سفید روتختی نفوذ میکند. این دو شکل، در پ یوند با یکدیگر، نقاشی های کانستراکتیویستی را تداعی میکنند. تصویر همچنان به حرکت خود ادامه میدهد و گسترهای از شتک ها را به نمایش میگذارند. دو افسر پلیس، همچنان مقابل در ایستاده و اسلحهشان را روبروی خود گرفتهاند. تمام فیگورهای اتاق بیحرکتند. موسیقی متن آتونال و ناراحت کنندهای تصویر را که همچنان به حرکت خود ادامه میدهد، همراهی میکند. حاال دوربین از اتاق خارج شده و وارد راهرویی سرشار از خون میشود. حاال میتوانم درک کنم در ساخت این تصویر ممتد نوعی فریب دخالت داشته است: روی اتاقها اصال سقفی وجود ندارد. به جای آن یک دوربین متحرک – که دیدگاه حریم خصوصی من را فراهم میکند – در حال ثبت این تابلوی زنده از باال 1 است. تصویر، به طور اجتناب ناپذیری در امتداد سالن و راه پله ها حرکت میکند و سپس از طریق یک کراسفید – پس از ماندن روی دیوارها و پلههای خونآلود، سالحه ای پراکنده روی زمین و پیکر نهایی – در نهایت، به خیابان های منهتن میرسد و من را در یک عصر گرم تابستانی اواسط دهه 1970 رها میکند.
- صفحه نخست
- دوره های آموزشی
- دوره های حضوری و آنلاین
- تور خواندنی
- فیلم های آموزشی
- کارگاه های مجازی
- جزوات آموزشی
- دستورالعمل نگارش استیتمنت
- ایونت های صحنه پردازانه
- میزانسن و طراحی صحنه در فیلم راننده تاکسی
- لباس های مدرن ابتدای قرن بیستم چگونه شکل گرفتند
- ظهور و سقوط سینمای اکسپرسیونیسم در آلمان
- مد و طراحی لباس کانستراکتیویستی روسی
- مقدمه ای بر گنجینه هنر ایران در موزه متروپولیتن نیویورک
- ظهور بیوتلماتیک و بیوروباتیک
- انتشارات
- پادکست
- سفارشات
- وبلاگ
- تماس با ما
- درباره ما
- همکاری با من
هنوز بررسیای ثبت نشده است.