هنر فرانسه در قرن بیستم

غالب هنر پیش از 1914 فرانسه، امتداد هنر آزمایشگر سبک اواخر قرن نوزدهم است. در این دوران هنرمندان و منتقدان خارجی در پاریس گردهم آمدند و در کنار هنرمندان بومی، برای ایجاد یک جمعیت غیر رسمی تحت ­عنوان “مکتب پاریس[1]” تلاش کردند. این هنرمندان عبارت بودند از: نقاش اسپانیایی پابلو پیکاسو[2] (1973 – 1881)، که در سال 1904 در پاریس ساکن شد. نویسنده آمریکایی گرترود اشتاین[3] (1946 – 1874)، که در حدود سال 1905 در مون­ پارناس[4] یک سالن احداث کرد و شاعر ایتالیایی فیلیپو مارینتی[5] (1944 – 1876)، که در سال 1909، بیانیه فوتوریستی خود را در روزنامه پاریسی فیگارو[6] منتشر کرد.

 

مکتب پاریس در نیمه نخست قرن بیستم، با مراکز عمده­ ای نظیر مون­ مارتر[7] و مون­ پارناس در پایتخت فرانسه توسعه یافت؛ اما به­واسطه جنگ جهانی دوم تنزل یافت. در دهه ۱۹۶۰، دولت فرانسه شروع به حمایت مالی از موزه ‌های مدرن و مجسمه‌ سازی عمومی کرد و بدین­ ترتیب، فضایی جدید و شکوفا در هنر معاصر پاریس به ­وجود آورد. معماری پاریس، قرن بیستم را با فرم ­های تجربی آگوست پره[8]، لوکوربوزیه[9] و دیگران آغاز کرد و در دهه­ های 1980 و 1990، با نمایش پروژه­ های بزرگ رئیس­ جمهور فرانسوا میتران[10] به اوج خود رسید.

 

مکتب پاریس

دو جنبش اصلی هنر که در سال­ های پیش از جنگ جهانی اول ظهور کردند، ابتدا فوویسم[11] بود که به ­طور غیر رسمی توسط هانری ماتیس[12] (1954 – 1869) هدایت می ­شد و اندکی بعد کوبیسم[13] که به­وسیله پیکاسو و ژرژ براک[14] (1963 – 1882) توسعه یافت. سبکی که توسط چند هنرمند دیگر مورد استفاده و انتشار قرار گرفت؛ از جمله کوبیست ­های پیتو[15] (اشاره به نام یکی از حومه ­های پاریس که در آن زندگی می­ کردند) و اعضای آن که عبارت بودند از: مارسل دوشان[16] فرانسوی­ آمریکایی (1968 – 1877)، خوان گریس[17] اسپانیایی (1927 – 1887)، فرنان لژه[18] (1955 – 1881) و فرانسیس پیکابیا[19] (1953 – 1879).

در فاصله میان دو جنگ، هنرمندان از حمایت گروهی از مجموعه­ داران و گالری ‌ها سود می­ بردند. جنبش غالب در این زمان، سوررئالیسم برخاسته از دادائیسم[20] بود که توسط آندره برتون[21] شاعر (1966 – 1896) رهبری می ­شد. سوررئالیسم از نقاشانی همچون مکس ارنست[22] آلمانی (1981 – 1891)، آندره ماسون[23] (1987 – 1896)، خوان میرو (1983 – 1893) و سالوادور دالی[24] (89-1904) اسپانیایی برخوردار بود. در این ­میان، بسیاری از گروه­ های سوررئالیست در سایر کشورها نیز گسترش یافتند. برتون، با تاکید بر این­که چالش سیاسی در هنر اهمیت ویژه ­ای دارد، از فرم ­گرایی غیرسیاسی دوران پیش از جنگ پرهیز می­ کرد. برتری فرهنگی فرانسه این دوران، با برگزاری نمایشگاه ­های بزرگ بین­ المللی 1925 و 1937 پاریس، به رخ کشیده شد. تمام این جنبش­ های هنری اولیه، برای ایده ­پردازی و الهام گرفتن، به چیزی فراتر از سنت ­های هنر غرب نظر داشتند: فوویسم و ​​کوبیسم تحت ­تاثیر مجسمه­ های آفریقایی قرار داشتند و سوررئالیست ­ها شیفته هنر پاسیفیک (حوزه اقیانوس آرام) بودند.

گرترود اشتاین، پاپلو پیکاسو، 1906. اشتاین که یک حامی بزرگ به ­شمار می ­رفت، از پیکاسو و هانری ماتیس حمایت می ­کرد. در این پرتره می­ توان مسطح ­سازی فرم که از ویژگی ­های مهم کوبیسم محسوب می­ شود را مشاهده کرد.

همزمان با اقامت طولانی فوویست­ ها در سن­ تروپه[25] و کولیور[26]، بسیاری از هنرمندان بزرگ – چه در دوران پیش از جنگ و چه پس از آن – در جنوب فرانسه به فعالیت پرداختند. در این ­میان، چند موزه به آثار آن ­ها در این منطقه اختصاص داده شده است. موزه­ هایی نظیر شاپل دوروزر[27] (نمازخانه تسبیح) ماتیس در نیس[28]، موزه ماتیس در نیس، موزه ملی پیام کتاب مقدس[29] مارک شاگال[30] (1985 – 1887) روس در نیس، موزه لژه در بیوت[31] و موزه پیکاسو در آنتیب[32].

کار و زندگی در استان­ ها. پاریس در حالی کعبه هنرمندان و معماران به ­شمار می ­رفت که پابلو پیکاسو، ژرژ براک و هانری ماتیس، در خانه­ ها و استودیوهای دور از پایتخت زندگی می ­کردند. برخی از بهترین معماری­ های قرن بیستم در سراسر فرانسه و در شهرهایی نظیر لیل[33] و مارسی[34] پراکنده شده ­اند. اندکی بعد بسیاری از شهرهای فرانسه به مراکزی قابل ­توجه برای برگزاری نمایشگاه ­های هنر معاصر تبدیل شدند.

فرانسه در نیمه نخست قرن بیستم با آثار معمارانی همچون شارل ژانره[35] سوئیسی (1965 – 1887) که نام لوکوربوزیه را برای خود برگزید؛ آگوست پره[36] (1954 – 1874)، تونی گارنیه[37] (1948 – 1869) و ژان پرووه[38] (1984 – 1901) نقشی اساسی در معماری مدرن ایفا کرد. استفاده خلاقانه پره از بتون مسلح در ساختمان آپارتمان 1903 پاریس، یکی از نخستین کاربردهای این ماده صنعتی در یک فضای عمومی مد روز بود. در ساخت کلیسای او در رنسی[39] واقع در نزدیکی پاریس (1923 – 1922) نیز از بتون استفاده شد تا صداقت ساختار کلیساهای جامع گوتیک فرانسه را یادآوری کند.

لوکوربوزیه نیز استفاده از مواد مدرن در پیشبرد زیبایی ­شناسی کلاسیک را تایید می ­کرد. ویلا ساوا[40] (1930) او در پوآسی[41]، زندگی مدرن را با نوعی احساس تناسب کلاسیک تطبیق داد. او از بتون برای ساخت یک بلوک آپارتمانی واقع در مارسی، با نام یونیت هبیتیشن[42] (1956 – 1946) استفاده کرد. این معماری را می ­توان اوج پایبندی مادام­ العمر او در راستای ساخت مسکن ارزان شهری دانست.

جنگ جهانی دوم و پس از آن

در پی گسترش فاشیسم در دهه 1930، در سراسر قاره، هنرمندان فرانسوی و خارجی پاریس را ترک کردند. بسیاری از آن­ها به زادگاهشان بازگشتند؛ در حالی­ که تعداد قابل­توجهی از آنان – به ­ویژه بسیاری از سوررئالیست ­ها – به ایالات متحده مهاجرت کردند. با این­ حال، پس از دوران التیام پس از جنگ جهانی دوم، فرانسه مجددا خود را به­ عنوان یک مرکز بزرگ هنری تثبیت کرد. هرچند برتری پیشین خود را هیچ­ گاه به­دست نیاورد.

در دهه 1960، نئورئالیست ­هایی نظیر ایو کلاین[43] (1962 – 1928)، آرمان[44] (2005 – 1928) و ژان تینگلی[45] (1991 – 1925) آثار خود را با موفقیت به بازار هنر بین ­المللی معرفی کردند. پاریس بار دیگر به آهنربایی برای هنرمندان خارجی تبدیل شد. تینگلی با همسر آمریکایی خود نیکی دوسنت فال[46] (2002 – 1930) همکاری می ­کرد. به همین شکل، هنرمند فرانسوی ژان کلود[47] (2009 – 1935) نیز منحصرا با شوهر بلغاری خود کریستو جاواشف[48] (2020 – 1935) کار می ­کرد. در دهه 1970، دولت منابع بسیاری را به خلق و ایجاد نمایشگاه­ های متعدد برای هنر معاصر فرانسه اختصاص داد. این پروژه در دهه 1980، با تاسیس مجموعه‌ ای از مراکز هنری تحت عنوان مجموعه منطقه ‌ای هنر معاصر گسترش یافت.

– ویلا ساوا اثر لوکوربوزیه (31-1929)، نمایی به اتاق نشیمن. این ویلا به­عنوان یک خانه مسکونی سنتی فرانسوی با بتون ساخته شده و به نمایش وضوح هندسی زیبایی ­شناسی ماشین می ­پردازد. لوکوربوزیه بر این باور بود که “ماشین-خانه” بیانگر زیبایی کلاسیک در جهان صنعتی مدرن است.

در واپسین دهه قرن بیستم، هنرمندانی مانند کریستین بولتانسکی[49] (- 1944) و پیر و ژیل[50] (فعالیت از سال 1976) همچنان به مضامین هنر معاصر – به ­ویژه جستجوی هویت شخصی در جهان آشفته پست مدرن – ادامه دادند. طرح جامع معمار هلندی رم کولهاس (-1944) تحت­عنوان اورالیل[51] که شهر لیل را به قطب حمل ­و نقل تبدیل می ­کرد بسیار قابل ­توجه بوده و از ویژگی­ های ساختمان ­های کولهاس و کریستین پورتزامپارک[52] (-1944) برخوردار است. در این دهه، سایر شهرهای فرانسه – به­جز پاریس – نیز در بازار هنر غیرمتمرکز و جهانی اهمیت بیشتری پیدا کردند. برای نمونه می ­توان به دوسالانه­ لیون اشاره کرد که در دهه 1990 این شهر را به یکی از مراکز بزرگ نمایشگاهی هنرهای معاصر تبدیل کرد.

منبع: اطلس هنر، جان اونینز، پیام فروتن، سیما قاسمی

اطلس هنر

[1] School of Paris

[2] Pablo Picasso

[3] Gertrude Stein

[4] Montparnasse

[5] Filippo Marinetti

[6] Le Figaro

[7] Montmartre

[8] Auguste Perret

[9] Le Corbusier

[10] Francois Mitterand

[11] Fauvism

[12] Henri Matisse

[13] Cubism

[14] Georges Braque

[15] Puteaux Cubists

[16] Marcel Duchamp

[17] Juan Gris

[18] Fernand Leger

[19] Francis Picabia

[20] Dadaism

[21] Andre Breton

[22] Max Ernst

[23] Andre Masson

[24] Salvador Dali

[25] St Tropez

[26] Collioure

[27] Chapelle du Rosaire

[28] Nice

[29] National Message Biblique

[30] Marc Chagall

[31] Biot

[32] Antibes

[33] Lille

[34] Marceille

[35] Charles Jeaneret

[36] Auguste Perret

[37] Tony Garnier

[38] Jean Prouve

[39] Le Raincy

[40] Villa Savoye

[41] Poissy

[42] Unite d’Habitation

[43] Yves Klein

[44] Arman

[45] Jean Tinguely

[46] Niki de Saint-Phalle

[47] Jeanne-Claude

[48] Christo Javacheff

[49] Christian Boltanski

[50] Pierre et Gilles

[51] Euralille

[52] Christian de Portzamparc

Loading

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *