پس از سده ششم میلادی، نمایش های تئاتری در غرب و طراحی صحنه آن ها، حامیان مالی خود را به واسطه فقدان سفارشات عمومی از دست داد و شهرها و دهکده ها به سمت نظام اولیه فئودالی حرکت کردند. تئاتر و طراحی صحنه به یک موقعیت بدوی کاملا شخصی یا مبتنی بر گروه های کوچکی از بازیگران که در هرجا در جستجوی تماشاگر بودند بازگشت. هیچ مدرک ثبت شده ای درباره تئاتر این دوران به دست ما نرسیده است. در این میان ممکن است برخی از گروه های نمایشی کوچک دوره گرد، تعدادی طراحی خام از نمایش های خود برجای گذاشته باشند. در اکثر موارد، نمایشگران این عصر تبدیل به نقالان، دلقک ها، پیک ها، شعبده بازان، بندبازها و نمایشگران حیوانات دست آموز شدند. آنها معمولا جماعتی مطرود به شمار می آمدند. نمایشگران به مدت بیش از چهار صد سال با احکام محکومیت کلیسا روبرو بودند و مسیحیان از مواجهه با آنها منع می شدند.
در قرن دهم، کلیسای کاتولیک دست به بازنگری در ارزش بیان بصری روایات خود از طریق هنر و درام زد. اگرچه نخستین اسکیس های نمایشی که توسط نمایشگران دوره گرد خلق شدند را نمی توان حرفه ای و ماهرانه دانست؛ اما از آنجا که این طرح ها توسط روحانیون اجرا می شد و مورد تصویب قدرتمندترین نهاد اروپای غربی این دوران قرار می گرفتند، تاثیرگذار به نظر می رسیدند. کلیسا رابطه ای میان چنین شیوه بیان نمایشی و تئاتر نمی دانست و همچنان بر تکفیر بت پرستان باقی مانده از روم اصرار می ورزید.
از قرن دهم تا دوازدهم میلادی، درام های عبادی در فضاهای داخلی همچون صومعه ها، کایساهای جامع (Cathedrals)، و کلیساها اجرا می شدند. این اجراها معمولا هشت ساعت از روز را به صورت پراکنده به خود اختصاص می دادند. نمایش های عبادی این دوران به ندرت با توده ارتباط برقرار می کردند و از الگوهایی ثابت و کاربردی که پیچیدگی های چندانی هم نداشتند تبعیت می کردند. نمایش های دینی در تمام کلیساها اجرا نمی شدند؛ آنها نیز که پذیرای چنین آثاری بودند، به صورت مقطعی مکان اجرای نمایش می شدند. اجرای نمایش های عبادی بر اساس تقویم مسیحی کلیسا صورت می گرفت و تعداد بسیاری از آنها در روزهای کریسمس و ایستر به روی صحنه می رفتند. در سده های دوازده و سیزده میلادی – زمانی که نمایش ها آموزه های تصویری کلیسا را نیز پذیرفتند – صحنه نمایش به خارج از حوزه کلیسا گسترش یافت. پیش از این تنها روحانیون اجازه اجرای نمایش در ساختمان کلیساها را داشتند و با خروج از این عمارت، تلاش ها به منظور حضور مردم عادی در فرایند تولید نمایش آغاز شد. از آنجا که نمایش های خارج از کلیسا با زبان لاتین اجرا می شدند با محدودیت روبرو بودند، در حالی که زبان بومی می توانست مخاطبان بیشتری به همراه داشته باشد. تولیدات نمایشی، قراردادهای قرون وسطایی زمان خود را در مسیری از توسعه و پیشرفت قرار دادند. اگرچه غالب نمایش ها تا قرن چهاردهم میلادی از مدت زمان بسیار کوتاهی برخوردار بودند؛ اما در تمام اروپا به اجرا درمی آمدند.
معماری کلیسا به مثابه شریک صحنه پردازی
از آنجا که نمایش های اولیه عبادی در کلیساها اجرا می شدند، این گونه آثار به معماری بیش از سازه های موقت یا صحنه پردازی نقاشی شده وابسته بودند. معماری غالبا به شکل نمادپردازانه مورد استفاده قرار می گرفت. به عنوان مثال، ممکن است در نمایش های ایستر، محراب نمادی از مزار مسیح به شمار می آمد. (تصویر 1)
برخی کلیساها به فصله چند متر بالاتر از صحن خود از جایگاه همسرایان (Choir) برخوردار بودند. این فضا به عنوان نماد بهشت معرفی می شد. دخمه ای که به واسطه پله های زیر جایگاه همسرایان به وجود می آمد، طراحی و معمولا برای نمایش صحنه دوزخ مورد استفاده قرار می گرفت. (تصویر 2) در طراحی صحنه نمایش های عبادی، دو مولفه بنیادین وجود داشت. عمارت ها (Mansions) (یا سدس (Sedes) یا (Domi)) سازه هایی کوچک بودند که برای استقرار یک مکان یا انجام کنشی صحنه ای بر روی آن، مورد استفاده قرار می گرفتند. پلاته (Platea) (یا مکان یا پلین (Plyne)) نیز فضایی بود که به عمارت افزوده می شد و صحنه پردازی را کامل می کرد.
یک صحنه با یک عمارت آغاز می شد و سپس با فضاهای مورد نیاز دیگری که به آن می پیوستند گسترش می یافت. زمانی که یک صحنه به پایان می رسید و کنش نمایشی باید به مکان دیگری انتقال می یافت، نمایشگران عمارت بعدی را وارد صحنه می کردند. ضمن این که در چنین شرایطی ممکن بود عمارت های دیگر به عمارت پیشین ملحق شده و فضای جدیدی را به وجود آورند. نمایش های عبادی در آغاز کار خود تنها به یک عمارت بسنده می کردند؛ اما با پیچیده تر شدن این گونه آثار، نیاز به عمارت های بیشتر احساس شد.
تصویر 1 – فضای داخلی کلیسای جامع سنت موریتیوس (Saint Mauritius) در ماگدبورگ (Magdeburg)، آلمان. توجه کنیم به مزار واقع در گوشه سمت چپ پایین تصویر. عکس از اریخ لسینگ/ مآخذ هنر، نیویورک.
تصویر 2 – فضای داخلی سنت زنوس (St. Zenos) ، یک کلیسای رومانسک (Romanesque) در ورونا (Verona)، ایتالیای قرن دوازدهم. توجه کنیم به قوس های زیر جایگاه همسرایان که از آن به عنوان ورودی دوزخ استفاده می کردند. عکس از وانی (Vanni)، مآخذ هنر، نیویورک.
عمارت ها غالبا در راهروهای صحن اصلی کلیسا برپا می شدند. (تصویر 3) در این دوران، کلیساها از صندلی های ثابت و نصب شده دائمی استفاده نمی کردند. این ویژگی باعث می شد تا در یک زمان، از پلاته و فضاهای خنثی استفاده کرد. بدین ترتیب تماشاگران می توانستند حرکت بازیگران از یک مکان به مکانی دیگر را تعقیب کرده و با نمایشگران همراه شوند. گاهی اوقات هویت عمارت ها در طول اجرا تغییر می کرد. این تغییرات به واسطه اعلام عوامل اجرا یا تابلوهای مربوطه، به صورت شفاف به اطلاع مخاطبان رسانده می شد. تزیینات برخی عمارت ها کاملا استادانه طراحی و اجرا می شدند و از وسایل صحنه بسیاری برخوردار بودند. برخی از صحنه هایی که به این ترتیب به نمایش در می آمدند عبارت بود از: شام آخر (Last Supper)، دانیال و کنام شیر (Daniel and the Lion’s Den) و کوره آتشین نبوکد نصر (Nebuchadnezzar’s Fiery Furnace). در تعدادی از عمارت ها از پرده نیز به منظور مخفی کردن بازیگران یا وسایل صحنه استفاده می کردند.
در قرن چهاردهم میلادی، غالب نمایش ها در خارج از بنای کلیساها اجرا می شدند و حجم اندکی از آنها همچنان در داخل کلیساها به کار خود ادامه می دادند. مهارت در طراحی صحنه نیز – به خصوص در فلورانس – بسیار ارتقاء یافته بود. یکی از روشنگرانه ترین مدارک دست اولی که درباره طراحی صحنه این دوران باقی مانده، نوشته های اسقف آبراهام (Abraham) درباره جشنواره بزرگداشت عروج مسیح به بهشت است که در سال 1439 به رشته تحریر درآمده است. این جشنواره چهل و پنج روز پس از عید ایستر در کلیسای اسنسیون (Ascension) برگزار می شده است:
“یک پرده صلیب (Rood Screen) [دیوار یا پرده ای که در برخی کلیساها نصب می شد و صلیب بزرگی بر بالای آن قرار می گرفت] به عرض 5/42 متر و ستونهایی سنگی به ارتفاع 5/8 متر ساخته شده بود. در سمت چپ این پرده، قلعه ای آراسته و باشکوه با برج ها و باروهایی که شهر مقدس اورشلیم را به نمایش می گذاشت دیده می شد. این نما به سمت دیواری حرکت می کرد که کوهی به ارتفاع 5/3 متر را در خود جای داده بود و پله هایی که از زمین شروع می شد به آرامی به بالای آن می رسید. این کوه با پارچه های ابریشم رز تزیین شده بود. بر فراز کوه و در ارتفاع هفده متری از سطح زمین، یک سکوی چوبی که زیر آن نقاشی و تزیین شده بود، به ابعاد 5/8 متر مربع معلق مانده بود. بر روی این سکو، یک ورودی مدور، به قطر 5/4 متر قرار گرفته بود. این ورودی دایره ای شکل، با پرده آبی رنگی که از نقوش خورشید، ماه و ستارگان (نماد نخستین اجرام آسمانی) تزیین شده بود.
تصویر 3 – بازسازی فرضی چیدمان عمارت های یک نمایش عبادی در صحن یک کلیسای قرون وسطایی. در این بازسازی جایگاه همسرایان و محراب مورد استفاده قرار نگرفته است. تمام عمارت ها در راهروی اصلی و جناحین کلیسا قرار گرفته اند. ریچارد لیکرافت (Richard Leacroft)، توسعه تماشاخانه های انگلیسی (The Development of the English Playhouse)، لندن، انتشارات متئون، 1973، با قدردانی از انتشارات متئون.
همزمان پرده بالا می رفت…و پدر آسمانی در حالی که تاجی بر سر داشت دیده می شد… پسران جوان در نقش فرشتگان، چنگ، فلوت و زنگ می نواختند و پروردگار را احاطه کرده بودند. خداوند و فرشتگان در نوری درخشان که به وسیله چراغ های کوچک بسیار به وجود آمده بود غوطه می خوردند. ورودی دایره ای شکل، بر تصویری از بهشت گشوده شد. این تصویر شامل نقوش فرشتگانی بود که توسط هنرمندان کارآزموده بر روی مقواهای مدور کشیده شده بود. تصاویر فرشتگان حرکت کردند و از هم فاصله گرفتند… از شکافی که در آسمان به وجود آمد، هفت طناب قوی و باریک تپه زیتون را پایین آورد. مرد جوانی که در نقش مسیح ظاهر شده بود، طناب ها و چرخ های آهنی کوچک را برای صعود در دست گرفت… پدر آسمانی که در بهشت حضور داشت، ابر زیبای بسیار مبتکرانه ای را که دو پسر جوان فرشته سان بر آن نشسته بودند با هفت طناب پایین فرستاد. همچنان که ابر پایین می آمد، مسیح دو کلید طلایی را در اختیار گرفت… و پس از آن که کلیدها را برکت داد، آنها را به پیتر (Peter) سپرد. سپس با استفاده از طناب ها خود را به ابر رساند و عروج کرد… طناب ها به وسیله نوعی ماشینری پنهان، کنترل می شدند و قادر بود تا بدون دخالت عوامل صحنه، بازیگر نقش مسیح را بالا ببرد… همانطور که مسیح به ابر نزدیک می شد، از سر تا پا وارد آن شد… در همین زمان چراغ های بیشتری روشن شدند و مسیح و دو فرشته را در نور درخشان و خیره کننده خود فرو بردند. سپس مسیح به عروج خود ادامه داد و با فرشتگان همراه خود که در دو سمت وی زانو زده بودند وارد بهشت شد… پرده ها بر بهشت آسمانی فرو افتاد” (لارسون، 212-211).
جیورجیو واساری (Giorgio Vasari) (1574 – 1511) از نمایشی شبیه به اجرای یاد شده که در قرن پانزدهم میلادی، در فلورانس (Florence) به روی صحنه رفته بود، یاد کرده است. این نمایش به وسیله فیلیپو برونلسکی (Filipo Brunelleschi) (1446 – 1377) برای کلیسای سن فیلیچه (San Felice) پیزا طراحی شد (پالن، 53 – 51). صحنه نمایش دیگری نیز توسط چکا (Cecca) در کلیسای کارمینه (Carmine) طراحی و به مرحله اجرا درآمد (پالن، 58 – 53). (تصویر 4)
تصویر 4 – بازسازی فرضی از سازوکار صحنه بشارت در کلیسای سن فیلیچه پیزا. ماکت چوبی ساخته شده توسط لودویکو زورزی (Ludovico Zorzi) و چزاره لیزی (Cesare Lisi). عکس دارای حقوق معنوی آرشیو عکس – فلورانس.
منبع: تاریخ طراخی صحنه، اسکار براکت، پیام فروتن