دوره آنلاین پرفورمنس در هزاره سوم، دوره جذابی است که به زودی توسط پیام فروتن برگزار می شود. در این نوشتار که در قالب مقدمه ای بر این دوره تنظیم شده است، با مباحثی که به آن ها خواهیم پرداخت آشنا می شوید.
پرفورمنس امروز به توسعه و گسترش هنرهای بصری زنده در سالهای پس از هزاره جدید در شش قاره جهان می پردازد و نشان می دهد چگونه پرفورمنس – که با تاریخ هنر قرن بیستم عجین شده بود و توسط موزههای هنر و دانشگاهها تقریبا نادیده گرفته می شد – در سال های آغازین قرن 21 به یکی از ملموس ترین اشکال هنری موزه ها و گالری ها بدل شده است. امروزه دوسالانه ها و نمایشگاه های هنری سراسر جهان. بخش های هنر پرفورمنس تازه تاسیس در موزه های معاصر و متصدیان و سندسازان متخصص، فعالانه در حال توسعه مجموعه های پرفورمنس هستند. در همین راستا، فضاهای اجرایی اختصاصی، یکی پس از دیگری، در دست ساخت هستند و گروه های تاریخ هنر و مطالعات پرفورمنس مبادرت به پذیرش پایان نامه های کارشناسی ارشد هستند. این تحقیقات، شکاف هایی که پیش تر وجود داشت را با نگارش تاریخ هنر تجدیدنظرطلب 100 سال اخیر پر می کنند. در واقع، امروزه هنر پرفورمنس با نظریه ها و تحلیل بخش های برابر، طیف وسیعی از مطالعات فرهنگی، اعم از تاریخ تئاتر و رقص، فیلم، ویدیو و معماری را شامل می شود. این حوزه های مطالعاتی جدید، درک هنر «زنده» به عنوان نوعی شکل هنر بصری مهم را تغییر داده و در این میان بر جنبه های دیگری نیز تاکید می کنند: شیوه هایی که هنر پرفورمنس به آن ها اجازه لایه بندی ایده ها و تفاسیر مختلف را داده تا بازتابی از اخلاق چندبعدی زمانه ما باشد. پرفورمنس به ترکیب فناوری های جدید سریع که در دسترس اکثریت هستند می پردازد و ظرفیت آن برای دستیابی به مخاطبان گسترده تر – به واسطه رویکرد تعاملی و تجربه تماشای اشتراکی که در جوهر آن قرار دارد – را آشکار می سازد.
پاول آلتامر[1]
واقعیت ملکه مادر[2]، 2013
سفارش پرفورما 13[3]، نیویورک، عکس: پائولا کورت[4].
امروزه پرفورمنس ها و رویدادهای زنده به بخشی از اجراهای منظم موزه های تاریخی بزرگ از لوور و موزه متروپولیتن گرفته تا موزه بریتانیا بدل شده اند. این اجراها بیانگر علاقه روزافزون مخاطبان به نزدیکی به مناظر پر جنب و جوش معاصر هستند. چنین رویدادهایی عملکرد آموزنده یک سخنرانی را با لذت یک ساعت مجاورت با آثار خارق العاده ای از نقاشی، مجسمه و مصنوعات تمدن های پیشین را درهم می آمیزند. تماشای آثار هنری سده های گذشته – چه یونانی کلاسیک یا ایتالیایی رنسانس یا ایرانی قرن دوازدهم – همراه با موسیقی یک ارکستر مجلسی که به تفسیر زمان و مکان می پردازد، یا یک گروه رقص که به آیین های وابسته به آن پاسخ می دهد، هم منجر به گسترش تجربه تماشاگر می شود و باعث تمرکز توجه او می شود. فراهم ساختن غنای مشارکت بازدیدکنندگان یک موزه که اکنون به رسمیت شناخته شده است در برنامه ریزی، بازاریابی، برندسازی و خدمات بازدیدکنندگان موزه های قرن 21 تعبیه شده است. ارزیابی روش هایی که می توان به واسطه آنها فرایند ادراک را تغییر داد، ایده ها را ترجمه کرد و مفاهیم و زیبایی شناسی آثار هنری را توسط بخش وسیعی از بینندگان مورد پذیرش قرار داد، کارکرد موزه ها و همچنین بنیان معماری آن ها را – به عنوان بخشی از چیدمان گالری ها و سالن های نمایشگاهی – دستخوش تغییر و تحول کرده است.
موزه های جدید محل گردهمایی جمعیت بسیار است. این موزه ها دارای ورودی ها و بسترهایی برای تماشای از دور یا تعامل نزدیک با هنرمندان هستند. بدین ترتیب، در بسیاری از آن ها می توان با فضاهایی سفید برای آویختن اجسام که از آن ها برای رقص نیز استفاده می شود و بلک باکس هایی که برای تولید صدا و نورپردازی مجهز شده و قطعات متحرک موجود در آن ها تغییر می کنند روبرو شد. همچنین این موزه ها دارای امکان تولید هرگونه چیدمان یا اجرای متوالی، سالن های نمایش فیلم و سخنرانی و اتاق های سبز و امکانات فنی وابسته به آن ها هستند. چنین ویژگی هایی، موزه ها را از ساختمان های اندیشمند پیشین به مراکز فرهنگی پر جنب و جوش به منظور تولید انواع اجراهای چندرسانه ای تبدیل کرده اند. این اماکن به پیش بینی رویکرد نسل های آینده که ارجاعات فرهنگی آن ها به وسیله جهان رسانه ای شکل گرفته و آگاهی آن ها به صورت دیجیتال از منابع بی نهایت مرتبط به دست آمده می پردازند.
درسگفتار 1، پرفورمنس به مثابه هنر تجسمی، بر آثار هنرمندان تجسمی ای تمرکز دارد که اجراهای قدرتمندشان، در زمره کلیت کارهایشان محسوب می شود. این بخش به نسلی از هنرمندان می پردازد که آثار آن ها از اواخر دهه 1970 به این سو به طور مداوم از پرفورمنس به عنوان یکی از بسیاری از رسانه های موجود، برای بیان محتوای پیچیده – هم درباره جامعه و هم پیرامون عملکرد هنر و موزه های درون آن – استفاده کرده اند. موضوعات آثار این هنرمندان به همان اندازه که شاخص جلوه می کنند، به امضای سبکی نیز اهمیت می دهند. این کارها تاثیرات زیبایی شناختی اجرای زنده بر ویدیو و فیلم را در نظر گرفته و از رویکرد عدم جدایی ناپذیری چنین رسانههایی حمایت می کنند. در واقع، تاریخ ویدیوی هنرمندان در قرن بیست و یکم، ارتباط بسیاری با ساختار و تکامل عملکرد هنرمندان دارد؛ به ویژه از منظر تمرکز نزدیک بر بدن، پیکربندی های فضایی و مواد غیر روایی درازمدت. توجه به این عناصر می تواند نوعی «استحکام» فیلم گونه در اجرا را آشکار سازد. بدین ترتیب، اثر در قالب یک نمایش آغاز شده و به یک فیلم ختم می شود. محصول نهایی، با دوربینی که در اطراف فیگورها و فضاهای میان آن ها حرکت می کند، حال و هوای یک اجرای زنده را تداعی می کند، گویی حضور در صحنه فیلمبرداری خود «رویداد اصلی» بوده و فیلم، تصویربرداری و تصویرسازی مجدد اثر زنده پس از وقوع واقعیت است. هنرمند/کارگردان، در فرایند تدوین، با کنار هم قرار دادن دراماتیک اشیاء، بدن و موسیقی مبادرت به ارتقاء تاثیر می کند و به بیان بیشتر بخش های مجزای اجرا می پردازد. در این آثار، صحنه های بصری بر محتوای فیلم های روایی سنتی ارجحیت می یابد. بدین ترتیب، هنرمند چشم چرخان تماشاگر را کنترل کرده و زوایا و رویکردهای خاصی را مشخص می کند. حتی زمانی که او پالت رنگ، نور و سرعت را دستکاری می کند تا به یک تجربه سینمایی بدیع، با بافت بالا دست یابد. در این فیلم ها، بازیگران، نه بازیگر، که در مقام یکی از عناصر بسیاری هستند که در صورت نیاز در فرایند تدوین بازتنظیم می شوند. چنین رویکردی مستلزم ترکیب دقیق اندیشه مناسب با فیلم، هنرهای تجسمی و اجرای زنده است. یک ترکیب منحصر به فرد از تخصص و حساسیت های هر سه حوزه.
رالف لمون[5]
بدون عنوان، 2010
چاپ درشت دانه از فیلم اریجینال آرشیوی، لیتل یازو[6]، می سی سی پی.
عملکرد به شدت بصری و عمدتا بی کلام – به ویژه به منظور برقراری ارتباط با تفاوتهای فرهنگی – در بستر فناوری پیشرفته و بسیار واسطه مند زندگی آنلاین، کاملا مناسب به نظر می رسد. این رویکرد، موانع زبانی و مرزهای جغرافیایی را در می نوردد. روایت های جوهری که به واسطه پرفورمنس ارائه می شوند – زیرا هر بدن فردی، داستانی را روایت می کند – به طرز شگفت آوری در دسترس هستند. برای هنرمندانی که در خارج از مراکز اصلی هنر زیست می کنند، مانند کشورهایی همچون بنگلادش، روسیه و آفریقای جنوبی، این دست از آثار به مثابه پاسپورت ورود به عرصه هنر بین المللی عمل می کند. همچنین به هنرمندانی که اصولا مردم گریزند نیز کمک می کند تا به ارائه آثار خود بپردازند.
درسگفتار دوم با عنوان پرفورمنس به مثابه زبان جهانی از تنوع بسیار برخوردار است. اجراهایی از سراسر جهان، قرار دادن مواد در بافت اصلی آن ها، تشریح شیوه های استفاده از بدن، آیین ها و آداب و رسوم محلی، موسیقی، لباس ها و اشیاء، به اثر فصاحت و ارتباطی موکد می بخشند و این امکان را فراهم می سازند تا ایده ها و حساسیت های هنرمدان از مبدا خود فراتر روند.
درسگفتار 3، کنش رادیکال: پرفورمنس و سیاست، به کاوش در هنر اجرا به مثابه رسانه ای بسیار منعطف و گویا برای بیان موضوعاتی عمیق می پردازد. شهروند جهانی و دیگر دغدغه های انسانگرایانه موضوعات بسیاری از آثاری هستند که از بطن کشورهای درگیر جنگ های طولانی مدت پدید آمده اند. این فصل به روش هایی می پردازد که هنرمندان گرفتار در آشفتگی های روزانه، از ماهیت چند لایه ای اجرا به منظور ثبت قالب های سیاسی در حال تغییر استفاده می کنند. آن ها به طور گسترده از بسترهای هنر بین المللی برای شناساندن زیباشناسی و احساسات خود بهره می برند.
کندیس بریتز[7]
نیویورک، نیویورک[8]، 2009.
سفارش پرفورما و خانه هنر برگنز[9]، تولید شده با همکاری پاور پلنت[10] و اسکات مک آلی[11]، نیویورک. عکس: پائولا کورت.
درسگفتار 4، رقص پس از کوریوگرافی، به ارزیابی افزایش علاقمندی اخیر موزه ها و گالری ها به اجراهای رقص معاصر – که در سال 2007 با چندین نمایشگاه از جمله داکیومنتا و دوسالانه پرفورما آغاز شد – می پردازد. در این میان، چهره های کلیدی دهه های 1960 و 1970 نیویورک – زمانی که دنیای هنر و رقص مرکز شهر به طور جدایی ناپذیری با یکدیگر ارتباط داشتند – کانون توجه بسیاری از موضوعات اخیر بوده اند و اغلب در کنار نسل جوان تری از کوریوگرافرهای روشنفکر در ایالات متحده، فرانسه و آلمان ارائه می شوند. این فصل مروری بر تاثیر متقابل کوریوگرافی معاصر اروپایی و آمریکایی را ارائه می کند. گفت و گوی فرااتلانتیک یاد شده سطوح جدیدی از «رقص مفهومی» را پیش برده و در عین حال با آثاری از نیجریه، آفریقای مرکزی و آفریقای جنوبی درگیر می شود. رویکرد جدید، به نوعی مکالمه رقص پست مدرن دست می یابد.
درسگفتار 5، آف استیج: تئاتر جدید، با کاوش درباره اینکه چرا هنر پرفورمنس تئاتر نیست آغاز می شود. تا همین اواخر، علاقه بسیار اندکی در بین فعالان هر دو طرف نسبت به آثار یکدیگر وجود داشت. برای هنرمندانی که پرفورمنس را از دریچه بصری می بینند و نمایشنامه نویسان و کارگردانانی که متن را نخستین نقطه عزیمت به سمت خلق اثرشان ارزیابی می کنند، نقاط تلاقی بسیار محدودی وجود داشته است. با این حال، در چند سال اخیر، هنرمندان تجسمی از صحنه به عنوان وسیله ای برای تمرکز مخاطبانشان بر آثار طراحی شده خود بهره برده اند. این در حالی است که هنرمندان تئاتر نیز از پنل های خالی «مکعب سفید» در موزه ها یا گالری ها استفاده می کنند. ساختارشکنی عناصر تئاتر این فصل، نشان می دهد که در نهایت، چگونه هر طرف به دیگری توجه کرده است؛ در حالی که خط جداکننده متن، این دو حوزه را همچنان در جهان هایی موازی اما متمایز نگه می دارد.
درسگفتار 6، معماري اجرايي، به توصیف علاقه فزاينده نسلي از معماران می پردازد که به ساخت فضاهايي برای حرکت مردم، عمل كردن و بروز واکنش در انواع شیوه هاي اجرا مبادرت کرده اند. آن ها تلاش می کنند تا به چگونگی تبدیل تماشاگران به اجراگران پاسخ دهند. این آگاهی توسعه یافته نسبت به فضاهای برساخته، هم آموزش و هم حساسیت ها در معماری امروز تئاتر را شکل می دهد. «معماری به مثابه اجرا» که ریشه در «معماری مفهومی» سیاسی نسل پس از سال 1968 دارد، به عنوان نوعی گفتمان نظری – به اندازه کاربرد عملی آن – رشد کرده است. تعامل در داخل و اطراف فضاهای برساخته نیز مورد توجه هنرمندان تجسمی بوده است. آن ها از ابزارهای معماری برای بیان سنجه های خاصی همچون علوم رفتاری، انسان شناختی یا ادراکی بهره می برند. این فصل، فعالیت های شهری ای که در کنار ایده معماری به مثابه عملکرد پدید آمده است را مرور کرده و طیف وسیعی از آزمایشگری های تحقیقی که توسط معماران و گروه های انفرادی انجام شده است را ارائه می دهد. «معماری مخالف[12]»، «معماری آهسته[13]» و «ساختمان های روانی[14]» برخی از زیر مجموعه های معماری به عنوان گفتمان مورد استفاده توسط معماران و هنرمندان محسوب می شوند.
فشرده سازی زمان و لایه های اطلاعات در یک دوره، نیازهای ساختاری خود را فراهم می سازند. آیا این تصاویر باید به عنوان استوری برد برای یک فیلم مستند که هریک از آن ها پنجره ای به جهان بصری اجرای زنده هستند در نظر گرفته شوند؟ یا باید آن ها را به عنوان قطعه ای سفال از تمدنی دیگر در نظر گرفت؟ نقطه شروع در این مسیر بسیار طولانی چیست؟ تصاویر اجراها از داستان ها و انواع اصول زیبایی شناسی خاص خود که به هر هنرمند تعلق دارند برخوردارند. این عکس ها بیش از هرچیز، چیدمان هنرمندان تجسمی بوده که سبک منحصر به فرد و جهان بینی هنرمند است را منتقل می کنند. عکاس، به عنوان یک واسطه و ضبط کننده، آثار هر هنرمند وارد عمل شده و در این فرایند، ژانری از عکاسی را به وجود می آورد که به هیچ وجه مشابه سایر ژانرها نیست. این موضوع را نمی توان به سادگی «مستندسازی» نامید. گویی این کنش، به تازگی در دوربین و در خارج از طراحی هنرمند شکل گرفته است. عکس هایی که در این دوره ارائه می شوند، جزء به جزء، برای رنگ، ترکیب بندی، ریتم و محتوا – مانند عناصر یک نقاشی یا مجسمه – گرفته شده اند. آن ها به بیان چیزی خاص درباره بافت پیچیده ای که هر اجرا را ساخته اند پرداخته و ارجاعات اساسی به تاریخ هنر معاصر محسوب می شوند.
پرفورمنس به عنوان بستری برای زندگی، از دیدگاه های متعدد برخوردار بوده و در بسیاری از نمونه های خود، از حضور فیلمسازان، نمایشنامه نویسان، کوریوگرافرها، آهنگسازان، معماران و طراحان قلمرو آوانگارد بهره می برند. پرفورمنس، مجوز ابداع بی پایان را صادر می کند و مطالعه آن لزوما شامل تاریخ ها و درک محل تلاقی آن ها می شود. این دوره به نقاط تلاقی هنر پرفورمنس و فیلم، هنر و تئاتر، رقص و کوریوگرافی در جهان هنر و معماری به مثابه ساختمان و معماری به عنوان تجربه می پردازد. ضمن آن که به طور کلی، خوانش هایی از یک جامعه به شدت در حال تغییر را ارائه می دهد. در همین راستا، با هر سرنخ بصری و شرح همراه آن، می توان هنرمندی را مشاهده کرد که بخشی از انسان گرایی ای که در پی آن هستیم را ارائه می کند. بدین ترتیب، بینش و حساسیت های آن ها ما را نسبت به دنیای در حال تغییر بی پایان خود هوشیارتر می سازد.
[1] Pawel Althamer
[2] Queen Mother Reality
[3] Performa 13
[4] Paula Court
[5] Ralph Lemon
[6] Little Yazoo
[7] Candice Breitz
[8] New York, New York
[9] Kunschaus Bregenz
[10] Power Plant
[11] Scott Macaulay
[12] Oppositional Architecture
[13] Slow Architecture
[14] Psycho Buildings