غوطه وری اصطلاحی است که در چند دهه اخیر به شدت رواج یافته است.
این که یک نمایش بتواند تماشاگر خود را در فضا و هستی خود غوطه ور سازد، آرزویی بزرگ برای سازندگان به شمار می آید.
واقعیت مجازی و هوش مصنوعی بر این رویکرد افزوده اند و جهان دیگری از تئاتر را معرفی کرده اند.
اما غوطه وری چیست و چگونه می توان مخاطب را در یک نمایش غوطه ور ساخت؟
کارو و کووا (2007)، 3 مرحله غوطه وری را لانه گزینی[1]، تحقیق[2] و مهر زدن[3] می دانند.
مرحله لانه گزینی شامل آشنایی با محیط اجرا، احساس راحتی و پذیرفته شدن در آن است.
در این مرحله، تماشاگران عناصر جدیدی را کشف می کنند و منطقه آسایش خود را گسترش می دهند.
مهر زدن نیز با عنصر تخیل سر و کار دارد و خلاقیت و معناسازی مخاطبان را در بر می گیرد.
نظریه دیگری که منشا قلمرو تجربی غوطه وری در اجرا را توضیح می دهد، نظریه آستانه گی[4] است.
وان گنپ (1960)، انسان شناس فرانسوی، ساختار آداب و رسوم سنتی که انتقال فرد از یک موقعیت اجتماعی به موقعیتی دیگر (آیین های تولد، تشریفات عروسی، تشرف و ورود به بزرگسالی، مراسم تشییع) را تعریف و همراهی می کند، شناسایی و توضیح داده است.
او اظهار می کند، ساختار چنین آیین هایی شامل مراحل انفکاک[5]، انتقال[6] و ادغام مجدد[7] است.
به عنوان مثال، زائران در دوران زیارت مذهبی، خانه و اقوام خود را ترک می کنند.
آن ها از زندگی عادی و روزمره خود جدا می شوند. این مرحله را می توان مرحله انفکاک نامید.
زائران در زمان انتقال، با سلب تمام شرایط و رتبه ها، با سایرین مشارکت کرده و به تجربه یک کنش مشترک دست می یابند.
ادغام مجدد زمانی رخ می دهد که در پی یک تجربه ماجراجویانه، فرد تغییر شکل یافته مجددا به جامعه و خانواده خود باز می گردد. مرحله انتقالی، متعلق به افرادی است که در «لحظه ای از زمان و خارج از آن» قرار می گیرند.
آستانه گی، یک فضای خلاقانه است. جایی که هیچ روابط ساختاری در آن وجود ندارد.
این فرصت، «دیگر شدن[8]» را از طریق تجربه هنجارهای جدید، محیط تازه و شیوه جدید زندگی ایجاد می کند.
یکی از فعالیت های اصلی در یک فضای آستانه ای، تجربه ارتباط است که احساسی از یکرنگی و جریان را به وجود می آورد (1990). نظریه جریان[9] یا تجربه بهینه، شرایطی را توصیف می کند که به واسطه انجام یک فعالیت جذاب، کاری خاص یا چالشی که با آن درگیریم، حس زمان را (به معنای واقعی) کلمه از دست می دهیم.
برای تجربه این جریان باید چند شرط لازم وجود داشته باشد:
∎ یک فعالیت، باید دارای جهت، ساختار و هدفی مشخص باشد.
∎ مخاطب باید قادر باشد تعادل خوبی میان مهارت و چالش های پیش روی خود برقرار کند.
∎ به منظور سازگاری شرکت کننده با شرایط تازه و قرارگیری در جریان، باید بازخورد سریع و شفافی در اختیار او قرار گیرد.
آستانه گی و مشارکت[10]، الزامات اساسی غوطه وری است.
اجازه دهید مثالی از یک جشنواره موسیقی بزنیم.
پیش از اجرای مزبور، خود را برای حضور در جشنواره آماده می کنید.
با دوستانتان تماس می گیرید و درباره اجرای انتخاب شده، نظرات و انتقادات مختلف را می خوانید.
در همین راستا، نیازها، انتظارات و انگیزه های خاصی را در نظر می گیرید و سرانجام، بلیت می خرید.
در ادامه، وارد یک منطقه انفکاک می شوید.
یک روز از کار یا تحصیل مرخصی می گیرید؛ وسایلتان را جمع می کنید؛ خانه و اغلب شهر خود را ترک می کنید.
حالا در راه هستید و با ورود به جشنواره، وارد منطقه آستانه گی می شوید.
همانطور که گتز (2012) توضیح می دهد، این یک بعد شناختی و احساسی از تجربه است.
مکان جشنواره، جایگاه ویژه ای است که شما و سایر مخاطبان، شرایط اجتماعی خود را کنار گذاشته اید.
همه با یکدیگر برابرند و بدین ترتیب، هر شرکت کننده تبدیل به بخشی از جشن می شود.
انتقال از زندگی روزمره به فضای ایونت و سپس غوطه وری در تجربیات مختلف این فضا، بر هاله کلی جشن تاثیر می گذارد.
پس از پایان جشنواره، به خانه باز می گردید و به عنوان یک فرد تغییر شکل داده که حیات مجددی یافته، زندگی عادی را از سر می گیرید.
غوطه وری تماشاگر در منطقه آستانه گی – به واسطه اصطلاحی به نام «حباب مصرف[11]» – توسط مجریان اثر نظارت می شود.
این مجریان عبارتند از پرسنل (عوامل اجرا)، سایر مصرف کنندگان (مخاطبان اجرا)، محصولات ملموس موجود در تجربه اجرای مزبور و محیط فیزیکی (محل برگزاری اجرا و طراحی صحنه).
[1] Nesting
[2] Investigating
[3] Stamping
[4] liminality
[5] Separation
[6] Transition
[7] Reintegration
[8] Becoming Other
[9] Theory of Flow
[10] Communitas
[11] Bubble of Consumption