مخاطبان و شرکت کنندگان در یک نمایش، به احساسات و خاطراتی که آن اثر برجای می گذارد بسیار علاقمندند. بنابراین ضروری است که طراحان صحنه برای پاسخ به این نیاز، به ایجاد یک تجربه منحصر به فرد و خارق العاده بپردازند. طراحان صحنه، باید با طراحی تجربه های جسمانی و احساسی، تماشاگر را در مرکز هرگونه مدل طراحی قرار دهند. این رویکرد بر اساس انگیزهها، برداشت ها و انتظارات مخاطبان از طراحی صحنه شکل می گیرد. در این میان، تنها برنامه ریزی برای یک طراحی صحنه درست کافی نیست. آن چه مهم است، در نظر گرفتن شخصیت و معنای اثر و در نهایت، ساخت و ارائه ارزش تجربه معتبر آن است.
تجربه چیست؟
امروزه تجارب مثبت متفاوت در کنار تقاضا برای کسب تجارب با کیفیت و منحصر به فرد از محصولات و خدمات نمایشی، به عنصری بسیار مهم در تجارت تبدیل شده است. تجربه ها، شادی بیشتری نسبت به کالاها و دارایی های مادی فراهم می کنند. تغییر در انتظارات تماشاگر، باید توسط کلیه عوامل یک تئاتر – به ویژه طراحی صحنه – به دقت مورد توجه قرار گیرد؛ زیرا طراحی صحنه نوعی تجربه متوسط به شمار می آیند که می توانند “یک لحظه خاص منحصر به فرد” و خاطراتی ویژه را برای مخاطبان یک تئاتر فراهم کنند.
اصولا واژه “تجربه” می تواند تنها یک اسم یا یک فعل باشد. در حال حاضر، یک زمینه تفسیری چند وجهی از واژه تجربه وجود دارد. تینان[1] و مکککنی[2] استدلال می کنند که واژه “معنای تجربه به عنوان یک سازه، مشکل ساز است. این کلمه، در عبارت “تجربه صحنه” به یک کنش عملی تبدیل می شود. این در حالی است که از دیدگاه شما ممکن است تعاریف متعدد دیگری از تجربه وجود داشته باشد.
دیویی[3] تجربه را نتیجه تعامل فرد با محیط می داند. نیلسن[4] و دیل[5] از تجربه به عنوان افزایش ارزش های شخصی یا اقتصادی نسبت به کالاها و خدمات یاد می کنند. کویپر و اسمیت تجربه را فرایندی روانشناختی در پیوستن معنا و احساسات به یک محصول یا خدمت می دانند که منجر به پاسخ های عاطفی و تفکر منطقی می شود. یک پاسخ احساسی، مستلزم فعال سازی است؛ بدین معنا که شدت احساسی که در اثر برخورد با یک محصول فعال می شود، می تواند به عنوان احساسات درونی توصیف شود. احساساتی که هنگام مواجهه با یک محصول پدید می آیند. در این میان، بیان، ارائه فیزیکی و ملموس از احساسات به شمار می رود.
اوسولیوان[6] و اسپنگلر[7] مولفههای کلیدی یک تجربه را به شکل زیر فرمول بندی کرده اند:
∎ درگیر شدن و مشارکت فردی در حوزه مصرف گرایی.
∎ ایجاد حالت های جسمی، ذهنی یا عاطفی از طریق مشارکت یاد شده.
∎ تغییر در آگاهی، مهارت، حافظه یا عواطف ناشی از کسب یک تجربه.
∎ درک آگاهانه نسبت به رویارویی تعمدی با یک فعالیت یا نمایشی که در آن شرکت کرده ایم.
∎ تلاش معطوف به رفع نیازهای روانی یا درونی تماشاگران.
تئاتر و اصولا طراحی فضاهای بصری وابسته به آن در چند سال اخیر تغییرات بسیاری را شاهد بوده است. به طوریکه اکنون، مصرف کنندگان نمایش های پسامدرن، انتظار تجربه های شخصی، به یادماندنی، بی نظیر و خارق العاده از آن را دارند. امروزه شاهد حرکت قابل توجه به سمت آثاری با تجربه بیشتر، فعالیت های جذاب تر و قالب های خلاقانه جدیدتر هستیم. طراحی صحنه همواره در بر دارنده نوعی نتیجه عاطفی برای تماشاگران خود بوده است. این نتایج می توانند شامل شناخت، رضایت یا سرخوردگی باشند. بدین ترتیب، تجربه طراحی صحنه را می توان برخوردی احساسی با محتوای آن دانست، که در نهایت بر درک، خلق و خو و رفتار مخاطب در قبل، حین و بعد از نمایش تاثیر می گذارد.
منبع: اصول و مبانی طراحی ایونت
[1] Tynan
[2] McKechnie
[3] Dewey
[4] Nilsen
[5] Dale
[6] O’Sullivan
[7] Spangler